نظام فریضه و سنت به مثابه فقه تمدن ساز
امیرحسین صفاریان {گروه فقه الاجتماع}
نظامی که امروزه استنباط فقهی در چارچوب آن انجام شده است و برای بیان احکام شریعت مورد استفاده قرار میگیرد نظام احکام خماسی (واجب، حرام، مستحب، مکروه، مباح) است که برگرفته از فقه اهل سنت میباشد و حاکی از یک حصر عقلی است. اما وقتی به نصوص مراجعه میکنیم اثری از این تقسیم بندی خماسی نمیبینیم هرچند در برخی از روایات عباراتی نظیر «یستحب، واجب، حرام، یکره، مباح» یافت میشود. با مراجعه به روایات اهل بیت(ع) درمییابیم که احکام با چارچوب و ضوابطی خاص بیان میشوند که میتوان از آن به عنوان نظام «فریضه و سنت» یاد کرد.
ادعای این نگاشته آن است که استنباط و بیان احکام شریعت در نظام احکام خماسی ناقص است و فاصله زیادی با هدف شریعت و دین دارد که این نقصان را میتوان با نظام فریضه و سنت جبران کرد و جامعه را با سرعت بیشتری به سمت اهداف عالیه الهی پیش برد.
لازم به ذکر است به دلیل اختصار در این نگاشته صرفاً ادعاهایی مطرح میشود و برخی ادله آن به صورت پانویس خدمت خوانندگان محترم ارائه میشود و انتظار میرود فرهیختگان عزیز با مراجعه به پانویسها بخشی از ادله را دنبال کنند تا به مقصود نزدیکتر شوند.
در کلام حضرات معصومین (ع) نوعی تقسیم بندی در احکام الهی وجود دارد که آن را از جهت جاعل به دو قسم تقسیم میکنند[1]:
خود سنن از جهات مختلفی قابل تقسیم هستند. برای نمونه سنن را میتوان به ترخیصی و الزامی تقسیم کرد.
- سنن الزامی: سننی که عدل فریضه هستند و مانند فرائض لزوم اتیان دارند مانند رکعت سوم نماز مغرب.
- سنن ترخیصی: سننی که در آنها ترخیص داده شده است مانند غسل جمعه.
باید در نظر داشت که اصولاً فرائض بر اساس توان عموم مردم در حالت عادی جعل شدهاند لذا بر همگان لازم و ضروری هستند و جز در مواردی بسیار خاص مانند ضرری بودن از عهده انسان خارج نمیشوند، در حالی که سنن حالت تشکیکی دارند.[4] به این معنی که برخی مانند فرائض، الزامی هستند و جز در مواردی بسیار خاص مانند اضطرار از عهده انسان خارج نمیشوند که از آنها به عنوان سنن الزامی یاد میکنیم. برخی یک درجه ضعیفتر هستند و در مواردی خاص قابلیت اسقاط دارند مانند دو رکعت نماز ظهر در سفر. برخی یک درجه ضعیفتر هستند و ذاتاً ترخیصی به حساب میآیند و هر کس بر اساس توان و روحیه تسلیم خویش، باید مقداری از آنها را انجام دهد مانند نوافل.
همواره باید به این نکته مهم توجه داشت که تشکیک در این نظام به صورت حداکثری است. به این معنی که حداقل دین داری به صورت فرائض برای شخص معین میشود ولی این تمام مسئولیت شخص نیست. انسان مؤمن باید مجموعهای از سنن که متناسب با درجهی ایمانی اوست را هم انجام دهد و همواره زندگی خویش را به گونهای تنظیم کند که درجه ایمانی او افزون شده و شرایط برای تحقق مصالح بیشتر فراهم شود. برای مثال اینگونه نیست که غسل جمعه برهمه مستحب باشد بلکه برای برخی به درجه وجوب رسیده است و برای برخی طی یک برنامه چندساله به حد وجوب میرسد ، لذا مکلف باید زندگی خود را به گونهای برنامه ریزی کند که توانایی انجام حداکثر سنن را داشته باشد. این در حالی است که در نظام احکام خماسی حداقلی از احکام الهی، بیان شده است و مابقی آنها به صورت استحباب و رجحان بیان میشوند که اگر این فعل انجام شود صرفاً خوب است و شخص مستحق ثواب است و همین امر سبب شده که عموم مؤمنین به حداقلها کفایت کنند و در صدد انجام مستحبات برنیایند.
توضیح آنکه: درنظام احکام خماسی فقیه نسخه واحدی را برای تمام مکلفین با درجات و استعدادهای مختلف تجویز میکند و ادعا دارد که این احکام سبب سعادت همگی آنها خواهد شد. اصولاً تفکر فقهی رایج در زمان ما بر پایه یکسانی احکام نسبت به افراد مختلف است. واقعاً چگونه میتوان ادعا کرد که یک سری احکام حداقلی که در رسالههای عملیه آمده است برای سعادت همه انسانها در همه سطوح مناسب است؟ آنچه امروز ما به عنوان مستحب میشناسیم، دایره وسیعی از احکام را شامل میشود که پذیرش عدم لزوم اتیان آنها برای همه افراد، موجب ترک مصالح زیادی میشود که نمیتوان به آن ملتزم بود.
نظام فریضه و سنت با توجه به نگاه حداکثری که به احکام اسلام دارد نه تنها واجبات نظام احکام خماسی را پوشش میدهد و به آن ملتزم است بلکه با توجه به استعدادها و ویژگیهای فرد و جامعه نسخههای متناسبی را تجویز میکند که همواره فرد و جامعه را به سمت سعادت و کمال سوق میدهد. جهت تنویر بحث به ذکر دو مثال اکتفا میکنیم:
مثال اول در عرصه فردی عبادات است. با رجوع به آیات و روایات، پذیرش این موضوع که امور مهمی مانند نماز شب، نماز جماعت، نوافل فرائض، غسل جمعه، صوم دهر و... برای همه افراد مستحب است و صرفاً رجحان فعل دارد، غیر ممکن مینماید بلکه با توجه به تأکیدات و تشویقات زیادی که در نصوص نسبت به این موارد وارد شده است ارزش والای این اعمال به خوبی روشن میشود تا جایی که محقق خالی الذهن به سختی میتواند قبول کند که این موارد در زمره مستحبات به معنای امروزی قرار میگیرند.[5] بله؛ انسان مؤمنی که در ابتدای راه است و استعداد زیادی ندارد به انجام فرائض اکتفا میکند. اما آیا میتوان همین حرف را در مورد انسانی با درجه ایمانی بالاتر یا استعداد بیشتر مانند طلاب و فضلا ذکر نمود؟ بگذریم از اینکه در نظام احکام خماسی حتی فرائض هم به صورت ناقص بیان شدهاند و برای مثال آنچه به عنوان اخلاق از آن یاد میشود جایی در رسالههای عملیه ندارند در حالیکه برخی موارد مانند حسد، غیبت، بغض کافر و... در قرآن به عنوان فریضه ذکر شده است.
مثال دوم در عرصه خانواده است. آنچه فقه امروز در رسالههای عملیه در مورد وظایف هر یک از زن و مرد بدان قائل است، در وجوب تمکین توسط زن و وجوب اعطاء نفقه توسط مرد خلاصه میشود. وقتی به آیات و روایات مراجعه میکنیم در مییابیم که خانوادهای که مد نظر خداوند است تناسبی با احکام بیان شده در رسالههای عملیه ندارد. خانواده متصور شریعت محبوبترین بنیانها نزد خداوند است و روح ایثار و مسئولیت پذیری در تمامی شئون زن و مرد در آن مشاهده میشود.[6] طبق نظام فریضه و سنت وظایفی بیش از آنچه امروزه بیان میشود به عهده زن و مرد گذاشته میشود و این دو به قدری افق دید و وسعت نگاه پیدا میکنند که نه تنها از وظایف اصلی خود که همان وجوب تمکین و نفقه است ناراحت نیستند و احساس نارضایتی ندارند بلکه این امور را بخش کوچکی از وظایف خود میدانند و در پی تحقق هر چه بیشتر سنن برای رسیدن به خانواده طراز اسلام هستند و تلاششان معطوف به تحقق مصلحت حداکثری موجود در سنن خواهد بود.
حقیقت آن است که نمیتوان پذیرفت امروزه رسالههای عملیه توان ایجاد یک فرد مؤمن طراز اسلام را دارند چه برسد به جامعه سازی و تمدن سازی. چه بسیار افرادی هستند که از نظر فقه رسالهای، انسانهایی مقبول هستند اما با آنچه در آیات و روایات مشاهده میکنیم فرسنگها فاصله دارند مثل انسانهای مؤمنی که اهل احتیاط هم هستند اما از ابتدایی ترین ارزشهای اخلاقی اسلام بی بهرهاند. لذا میتوان ادعا کرد که رسالههای عملیه متعارف زمان ما، صرفاً در بردارنده بخش بسیار محدودی از مجموعه وظایف عملی فرد مؤمن هستند و بسیاری از موارد در نصوص وجود دارد که نقش بسزایی در زندگی فردی و اجتماعی مؤمنین دارد ولی در این کتب منعکس نشدهاند. آری؛ اگر به دنبال جامعه سازی اسلامی و تمدن سازی اسلامی هستیم، تنها تحقق دین حداکثری ما را به هدف میرساند و این مهم تنها با تغییر رویکرد استنباطی امکان پذیر است که نظام فریضه و سنت تلاشی است برای رسیدن به این مطلوب.
*برگرفته از کتاب نظام قانونی فریضه، سنت و فضل، آقای احمد میرزایی
[1]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص: 266، 4.
[2]- گاهی منظور از «فریضه» آن چیزی است که سنخ اوامر الهی است و در مقابل نواهی قرار میگیرد.
[3]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص: 265، بَابُ التَّفْوِیضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ (ع) فِی أَمْرِ الدِّین.
[4]- بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج80، ص: 163، 3.
[5] - الکافی (ط - الإسلامیة)، ج3، ص: 417، 4.
[6] - بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج101، ص: 106، باب 3.
- ۹۹/۰۱/۰۳